مديرانی كه تلاش میكنند رابطه ای نزديك با همکاران داشته باشند و در روابط خود با همکاران تبعيض قائل نمی شوند، دارای کارمندانی با روحيه بالاتری هستند. همچنين مدیرانی كه از شغل خود رضايت بيشتری دارند، با همکاران خود در محيط مدرسه تفاهم و همکاری دارند، از جدول زمانی برنامه درسی و خدمات و امکانات آموزشی در مدرسه راضی تر هستند، از روحيه بالاتری برخوردارند. بنابراين میتوان گفت كه برای تقويت و بالا بردن روحيه، مدير بايد با برقراری ارتباط با همکاران اطلاعات لازم را جهت اجرای فعاليت ها به آنها بدهند و ارتباطات در مدارس بايد از حالت خشك و رسمی به شکل ارتباطات شبکه ای و دو جانبه تبديل شود.

مدیران با روحیه بالا با عوامل بالقوه استرس به خوبی مواجه میشوند و سطح استرس كمتری را درك میكنند كه اين امر باعث كاهش اثرات منفی استرس روی معلمین و همچنين كاهش احتمال مبتلا شدن فرد به افسردگی میشود كه عاملی اصلی غيبت كاری افراد است. همچنين روحيه در برگيرنده قابليت های فردی در رويارویی و از سر گيری دوباره تلاش و مقابله با مشکلات است . همچنين روحيه بالا میتواند با به چالش كشيدن سختی كار و پيچيدگی خسته كننده و ملال آور شرايط كار اداری به بالا بردن تسلط بر كار و ايجاد رضايت از كار و نيز افزايش راندمان و بهره وری شغلی كاركنان بيانجامد. از سويی مديران با روحيه بالا به طرز خلاقانه و انعطافپذير به مسائل نگاه می کنند، برای حل آنها طرح و برنامه ريزی دارند و در صورت نياز نسبت به درخواست كمك از ديگران دريغ نمی ورزند و منابع كاملی برای مقابله با مشکلات دارند كه اين عوامل باعث می شود فرد از شغل خود رضايت داشته باشد. (سيو و همکاران، 2009 )

همچنين رضايت و روحيه نوعی گرايش فردی و گروهی محسوب میشوند كه سبب می شوند هر يك از افراد هنگام مواجه شدن با مسأله مورد اختلاف نظر خود را تا حد امکان منطقی بيان كرده، و قبل از پافشاری بر آن به اظهار نظرها و خواستههای طرف مقابل به درستی گوش دهند. و به جای رقابت و ستيزه جويی و تلاش برای برنده شدن خود در موقعيت تعارضی، تحقق خواستههای طرف مقابل را نيز مد نظر قرار دهند.

عزت نفس سازمانی با رضايت شغلی مديران رابطه مثبت و معناداری دارد. در واقع با افزايش عزت نفس سازمانی، ميزان رضايت شغلی مديران افزايش می يابد. كسانی كه عزت نفس سازمانی بالايی دارند، در مقايسه با كسانی كه از عزت نفس پايينی برخوردارند، بهتر می توانند با موقعيت های مختلف سازگار شوند. به عبارت دقيقتر اين افراد در موقعيت های مختلف كمتر مضطرب میشوند و كمتر هيجانی، افسرده و پرخاشگر هستند.

در صورتی كه افراد احساس ارزشمندی بالا و رضايت از شغل و موقعيت اجتماعی خود داشته باشند، آنها با ميزان رضايت بالايی انجام وظيفه نموده و معتقدند در صورتی كه تلاش نمايند، به اهداف خود می رسند. لذا تأمين و تربيت و حفظ و نگهداری نيروی كار اثر بخش مستلزم توجه به ابعاد جسمانی، روانی، عواطف و احساسات كاركنان است و با ايجاد روابط اجتماعی گسترده در محيط كار با عزت نفس سازمانی بالا نسبت به تحقق اهداف سازمانی خوشبين بوده و با سطح بالاتری از سازگاری شغلی روبرو هستيم.